علیفر: حاضرم سرمربی تیم ملی بشوم!

به گزارش تاورنا، ممنوع الکاری علیرضا علیفر از گزارشگری برطرف شد، اما او به مربیگری تیم های بزرگ از جمله تیم ملی فوتبال ایران فکر می نماید.

علیفر: حاضرم سرمربی تیم ملی بشوم!

به گزارش، هر سؤالی را که نخواستم پاسخ بدهم می گویم بعدی؛ این پیش شرط اصلی علیرضا علیفر برای آغاز یک گفت وگوی بی تعارف بود، اما هیچ پرسشی را بدون جواب نگذاشت و برای هر سؤال کوتاه، پاسخی مبسوط داشت. او که به دلیل داشتن سابقه نظامی و درجه سرهنگی با نام سرهنگ علیفر شهرت دارد، همین قدر گزارشگر غیر قابل پیش بینی و متفاوتی است؛ با تن صدایی که گاهی خواب را از سر مخاطب می پراند و جمله هایی که بعضا نزد مخاطبان تلویزیونی به حدی نامتعارف جلوه می نماید که به سوژه داغی برای دابسمش ساز ها و جولان آن ها در شبکه های اجتماعی بدل می شود.

سرهنگ علیفر کسی است که دوران نوجوانی اش به حضور در کلاس های خبرنگاری و قلم زدن در مطبوعات ورزشی گذشت. در جوانی به دانشکده افسری شهربانی رفت و پلیس هدایت و رانندگی شد. به میانسالی که رسید مدرک درجه یک مربیگری گرفت و مربی فوتبال شد و چند سال بعد به صداوسیما رفت و به عنوان یکی از گزارشگران جنجالی فوتبال نامش بر سر زبان ها افتاد.

سرهنگ علیفر از 25 سال قبل تاکنون در مقام گزارشگر فوتبال در متن بسیاری از حاشیه های گاه و بی گاه فوتبال ایران بوده و حتی کارش به جدال کلامی و بگومگو با سوپراستار های فوتبال ایران هم کشیده، اما کمتر پیش آمده که به واسطه گزارش های ماندگار در کانون توجه قرار بگیرد و ستایش شود. جمله های معروفی که در نکوهش استفاده از دفاع خطی بیان می نماید گاهی از حوصله مخاطب خارج است، اما همچنان با تحلیل های فنی و انتقاد از مربیان بزرگ دنیا روی آنتن زنده تلویزیون همه را شگفت زده می نماید و خودش را در حد سرمربیگری تیم ملی هم می داند. علیرضا علیفر از نزدیک دوست داشتنی تر است.

2 هفته بازی گزارش نکردم و جزئیات ماجرایی را که منجر به محرومیتم شد، همه می دانند. این اشتباه آماری در اعلام فهرست بازیکنان تیم لوانته بود که در یک سایت معتبر و غیررقابل ویرایش مثل اسکای اسپرت منتشر شد. این اشتباه از سوی افرادی بوده که در این رسانه کار می کردند.

من به انگلیسی در اینترنت سرچ کردم رئال مادریدر- لوانته، لاین آپ. وقتی لاین آپ یا همان فهرست بازیکنان دو تیم آمد، نام بازیکن شماره 17 لوانته، جلال حسینی بود. خب، در نگاه اول شک کردم، اما تا وقتی پنجره جابجایی باز است هر بازیکنی می تواند به تیم دیگری برود.

لاین آپ بازی ها در سایت اسکای اسپرت که قابل ویرایش نیست، اما بر فرض محال اگر نام جلال حسینی با مثلا جیمز براند عوض شده باشد، وقتی روی نام جلال حسینی تاچ کنید مشخصات همان جیمز براند را به شما می دهد. من هم وقتی به ماجرا مشکوک شدم روی نام سیدجلال تاچ کردم و عکس او با پیراهن سفید تیم ملی ایران و تاریخ دقیق تولدش آمد و در فاصله چند دقیقه به بازی فرصتی هم نبود که در این مورد از کسی پرس وجو کنم. همان موقع بود که شک من به یقین تبدیل شد.

صد درصد همینطور است. بعد هم در جریان گزارش بازی تصحیح کردم و گفتم ببخشید نام بازیکن شماره 17 وکچویچ است و سیدجلال حسینی در بازی نیست. این اشتباهی نیست که بخواهند از آن جنجال درست نمایند. می خواهم بگویم این جور مواقع همه ابن الوقت می شوند.

من 25 سال است فوتبال گزارش می کنم و قدیمی ترین گزارشگر تلویزیون هستم. روی آنتن و تحت هیچ شرایطی با کسی تعارف ندارم. بر خلاف برخی ها، نه با بازیکن داخلی نه با بازیکن خارجی و مربی و مدیرعامل خرده حساب و آشنایی و رفاقتی ندارم. بازیکنی که خوب بازی کند، می گویم خوب است، بازیکنی هم که ضعیف بازی می نماید، می گویم ضعیف است. از مربی ای که تیمش را از کنار زمین خوب کوچ می نماید تعریف می کنم، اما مربی هایی داریم که 90 دقیقه کنار زمین فریاد می زنند و اعصاب بازیکن را خرد می نمایند. کاری نداریم که از نظر فنی بکن باوئر، آنچلوتی و مورینیو را قبول دارم یا نه، اما آن ها مربیان معروفی هستند که آرام روی نیمکت می نشینند و کارشان را در تمرین انجام می دهند. مربی ای که مدام در کنار زمین فریاد می زند چیزی از فوتبال نمی داند. من همه این مسائل را در گزارش هایم منعکس می کنم.

بله. بار ها پیش آمده که بعد از گزارش بازی های داخلی و خارجی 2 یا 3 هفته هم محروم شده ام، اما هیچ وقت به رسانه ها اعلام نمی کردند. من بیش از 30 بار محروم شده ام، اما هر بار می گفتند به خاطر فلان اشتباه 2 هفته گزارش نکن و هیچ وقت رسانه ای نشد. در عین حال معتقدم هر مدیری این حق را دارد که پرسنل تحت امرش را تشویق یا تنبیه کند.

در ماجرای امیر دولاب مقصر بودم، اما قضیه جلال حسینی و لوانته فرق می نماید. یکی از همکاران من در یکی از بازی ها، نام دروازه بان تیم ملی ایران را تا دقیقه 30 اشتباه گفت، اما اشتباه من یک اشتباه آماری بود.

پیشنهاد هایی داشتم، اما با دستور مدیران صداوسیما قضیه منتفی شد.

اولا فضای مجازی مثل سال های قبل برای مردم جذاب نیست و دابسمش هم تاریخ مصرفش تمام شده است. مسئله دوم این است که از نظر صراحت لهجه با همه گزارشگران تلویزیون فرق دارم. من هر آن چه ببینم را گزارش می کنم نه آن چه به صلاح باشد و فکر می کنم به همین دلیل در فضای مجازی بیش از حد مورد توجه قرار می گیرم.

کسی که دابسمش می سازد و مسابقات فوتبال را با گزارشگر فارسی می بیند، دنبال چیزی می شود تا آن را دستمایه قرار بدهد. اگر من هم مثل یک گزارشگر رادیویی فوتبال را ساده گزارش کنم دیگر سوژه ای پیدا نمی نمایند.

تردید نکنید که متفاوت ترین گزارشگر فوتبال این مملکتم. چیز هایی را که من در گزارش هایم می گویم، کسی جرأت بیان کردنش را ندارد. دابسمش ساز ها حتما سراغ بقیه هم می روند، اما چیزی پیدا نمی نمایند. دیگران با احتیاط کامل و با مصلحت اندیشی فقط می گویند فلان بازیکن توپ را پاس داد به فلان بازیکن و جرأت نمی نمایند از آنچلوتی، گواردیولا و مورینیو ایراد بگیرند. من اگر ایراد می گیرم برای این است که صلاحیتش را دارم. من مربی درجه یک فوتبال هستم و کسی نمی تواند بگوید چرا از فلان مربی ایراد گرفتی. معمولا هم با استدلال ایراد می گیرم.

من اصرار نمی کنم. شما فکر می کنید اگر آقای گواردیولا با من ارتباط داشته باشد و به او بگویم دفاع خطی انتخاب نکن و پوشش و عمق را مورد توجه قرار بده گوش می نماید؟ من نمی خواهم نظر مربی خارجی را عوض کنم بلکه اصرار می کنم که مربی ایرانی ببیند و بشنود. بعد هم فوتبال مثل هر کار دیگری اصول دفاعی و هجومی دارد و تئوریسین های بزرگ فوتبال این اصول را تدوین نموده اند. در اصول دفاعی، عمق و پوشش مهم ترین اصل است برای این که اگر بازیکنانی مثل مارادونا و مسی به عمق می زنند پشتشان خالی نماند و بازیکن حریف با دروازه بان تک به تک نشود.

بستگی دارد شما واژه معمولی را چگونه تعریف کنید. القای هیجان به مخاطب تلویزیونی برعهده گزارشگر است. گزارشگر نباید اشتباه کند، باید اطلاعات کامل و جامعی داشته باشد و هنگامی که توپ در میانه میدان در جریان است آرام تر گزارش کند و در همه این موارد حق با مخاطب است، اما مخاطب نمی تواند مشخص کند که گزارشگر هیجان مقابل دروازه ها را چگونه گزارش کند.

اگر قرار باشد هیجان مقابل دروازه گزارش نشود پس گزارشگر برای چه بازی را گزارش می نماید؟ اگر مدرس گزارشگری باشید آیا به شاگردانت می گویید که لحظه گزارش به ثمر رسیدن گل به موقعیت مکانی و زمانی توجه کنید؟ گزارش فوتبال در یک سوم دفاعی هیجان می خواهد، در مقابل دروازه ها بیشتر می شود و هنگام به ثمر رسیدن گل به اوج می رسد. ضمن این که تلویزیون، کنترل دارد و اگر کسی از صدای علیفر خوش اش نمی آید صدای تلویزیونش را کم کند. اصلا اگر یک فضا در خانه است، باید بدون صدای گزارشگر فوتبال ببینید.

ماجرای توووی دروازه را چند سالی می شود که در گزارش هایم به کار می برم. وقتی مردم مرا در خیابان می بینند از راه دور دستی تکان می دهند و به جای این که بگویند آقای علیفر می گویند سلام توووی دروازه! خب معلوم است که مردم هم دوست دارند. البته این ها ملاک تصمیم گیری نیست؛ همانطور که اگر مردم بگویند هنگام به ثمر رسیدن گل به گزارشت هیجان نده از آن ها نمی پذیرم، چون هر کاری الفبایی دارد.

اولا ما چیزی داریم به نام تکیه کلام که ممکن است تا ابد عوض نشود مگر این که بار منفی تربیتی و فرهنگی داشته باشد. تکیه کلام، کلید شناخت آدم ها در تلویزیون است. ثانیا فوتبال 90 دقیقه است و فرق دارد با کشتی که در 6 دقیقه گزارش می شود. من در هفته 2 بازی گزارش می کنم و شما انتظار دارید ماهی 8 بازی گزارش کنم و واژه تکراری هم نگویم؟ جمله فوتبال قابل پیش بینی نیست هم یک یادآوری برای بیننده است.

بله. وقتی تیم محبوب شما 2 بر صفر عقب می افتد گفتن این جمله برای دادن امیدواری است. من به آن بیننده ای که تیم محبوبش باخته، می گویم فوتبال قابل پیش بینی نیست، اما در ادامه دیگر نمی گویم بیننده ای که هوادار این تیم هستی ناامید نباش و ممکن است نتیجه 3 بر صفر هم تغییر کند.

من مدرک درجه یک مربیگری فدراسیون فوتبال را دارم و قبل از این که مربی دارایی و انتظام و سرمربی جوانان دارایی و امید انتظام و شیشه و گاز شوم، مدرک مربیگری ام را گرفتم. اول مدرک درجه 3 مربیگری را گرفتم، بعد از 2 سال مدرک درجه 2 و در نهایت مدرک درجه یک را گرفتم. مجید جلالی و منصور ابراهیم زاده در هر سه دوره با من همدوره بودند.

این را دیگران باید بگویند.

اگر مسئولیت تیم ملی را هم بدهند بر عهده می گیرم با تضمین موفقیت.

من صرفا کسب جام را برای یک تیم موفقیت نمی دانم. فوتبال زیبا و با هدف بازی کردن هم موفقیت است. اگر در فوتبال ایران مربیگری کنم، نقص های ابتدایی که در تیم های لیگ رجحان و لیگ یکی وجود دارد را در تیم من نمی بینید.

چه مربی یک تیم محلی و چه مربی بهترین تیم دنیا باشم با دفاع خطی بازی نمی کنم؛ چون دفاع خطی خلاف است؛ خلاف اصول دفاعی است. فوتبال سلیقه ای نیست و اصول دارد. اصول فوتبال می گوید باید پوشش در عمق را رعایت کنید. من 8 سال مربیگری کردم و در تیم هایی که سرمربی بودم و اختیار داشتم با 3 مدافع میانی بازی کردم.

هر پدیده ای را باید با همسطح خودش مقایسه کنید. مثلا پراید را با ماشین های 50 میلیون تومانی بسنجید نه با بنز و بی ام و. من گواردیولا را در مقایسه با مربیان باکلاس دنیا، مربی سطح اولی نمی دانم.

من هیچ حرفی را بی دلیل نمی زنم.

من اگر به عنوان نجار محصولم در یک نمایشگاه بهترین شناخته می شود، اما سال های بعد جزو 30 محصول اول هم قرار نمی گیرد حتما یک دلیل دارد که نتوانستم در سال های بعد مقامی کسب کنم.

من می گویم گواردیولا به این دلیل یکی از بهترین مربیان دنیا شد که شش گانه را با بارسلونا برد. بعد از بارسلونا 3 سال در بایرن مونیخ بود، اما به هیچ توفیقی دست پیدا نکرد. بایرن مونیخ یکی از ثروتمندترین باشگاه های دنیاست و بهترین بازیکنان را در فصل جابجایی شکار می نماید. این تیم احتیاج ندارد که پول هنگفتی به یک مربی بدهد تا آن ها را قهرمان بوندسلیگا و جام حذفی کند. کاپیتان بایرن مونیخ هم می تواند به عنوان مربی - بازیکن این تیم را در بوندسلیگا قهرمان کند.

من به تیم لیگ رجحان ایران که ابتدایی فوتبال بازی می نماید و نمی داند چه موقع دفاع و چه موقع حمله کند یاد می دهم فوتبال زیبا بازی کند. هر تیمی بعد از ارائه فوتبال زیبا باید برای قهرمانی وارد یک تورنمنت شود. بایرن مونیخ که سال هاست زیبا بازی می نماید و احتیاجی به امثال گواردیولا ندارد. ما 2 نوع مربی داریم؛ آن هایی که شش دانگ هستند و مربیانی که استعداد دارند و می خواهند شش دانگ شوند. گواردیولا که با بارسلونا شش گانه را فتح کرد مربی شش دانگی بوده و باید بایرن مونیخ را قهرمان اروپا می کرد. فاجعه آنجاست که گواردیولا در بایرن مونیخ 3 سال فرصت داشت، اما نتوانست شش گانه را ببرد، پس من قبولش ندارم.

من همواره به مربیگری فکر می کنم. در 4 سال اخیر هم بعد از انتها هر فصل در کانال شخصی ام اعلام نموده ام که حاضرم سرمربیگری یکی از تیم های لیگ رجحان یا لیگ یکی را بپذیرم.

سرمربیگری در تیم ملی که اعلام آمادگی نمی خواهد. بنز را به هر کسی بدهند سوئیچ را می گیرد و تشکر می نماید. سرمربیگری تیم ملی هم برای هر مربی ای افتخار است؛ چه تیم ملی بزرگسالان باشد چه جوانان و نوجوانان و امید و حتی نونهالان.

همه پیشنهاد هایی که تاکنون داشته ام از تیم های شهرستانی بوده و از تیم های تهرانی پیشنهادی نداشته ام.

رسانه ها خیلی اصرار می نمایند، اما اسم تیم را نمی گویم. شاید مدیر باشگاه شهرستانی که مبلغ پیشنهادی اش یک چهارم بقیه است دوست نداشته باشد اسمش را بیاورم.

جز سرمربیگری هیچ پیشنهادی را نمی پذیرم. یا من ثابت می کنم که درست می گویم یا رسانه ها و منتقدان و دشمنان من ثابت می نمایند که ادعایشان درست بوده است. این در صورتی محقق می شود که سرمربی باشم.

بازیکنانی را جذب می کنم که شخصیت داشته باشند و از حاشیه و خلاف کاری دور باشند. دنبال بازیکنی می روم که از نظر شخصیتی الگو باشد و اگر فوتبالش در حد معمولی هم باشد برایم کافی است. کسی که روی دست و پایش خالکوبی می نماید، کسی که بعد از هر سوت به داور حمله ور می شود، کسی که در بازی های پخش مستقیم با هم تیمی اش دعوا می نماید، اگر مرد سال فوتبال آسیا و دنیا هم باشد به درد من نمی خورد.

گزارشگران تلویزیون صرفا با هم همکار هستند، چون اصلا یکدیگر را نمی بینند. من اگر برای گزارش بازی به ورزشگاه آزادی می روم گزارشگر دیگری را نمی بینم یا وقتی برای گزارش بازی های خارجی به استودیو می روم گزارشگر دیگری آنجا نیست؛ همانطور که بقیه هم وقتی بازی گزارش می نمایند من حضور ندارم. ما فقط در جلساتی که قبل از آغاز تورنمنت های داخلی و خارجی برگزار می شود در کنار هم حضور داریم.

منبع: همشهری

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
انتشار: 1 آذر 1398 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: taverna.ir شناسه مطلب: 493

به "علیفر: حاضرم سرمربی تیم ملی بشوم!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "علیفر: حاضرم سرمربی تیم ملی بشوم!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید