تور تایلند لحظه آخری: یادداشتی الهام بخش در سفر به تایلند (بخش اول)
به گزارش تاورنا، این یادداشت به وسیله هونوردارگان (Honor Dargan) که یک نویسنده بریتانیایی ساکن ژاپن محسوب می گردد؛ برای یک مجموعه دنیای الهام بخش (A world of inspiration) نوشته شده است. وی در سال 2004 میلادی سفری به پوکت (Phuket) در تایلند داشته و از نزدیک شاهد فاجعه بزرگ سونامی و مرگ بیش از 200 هزار نفر در این منطقه ها بود. وی در این یادداشت، تجربیات خود را از این رویداد، مردم بازمانده از سونامی و …. نوشته است.
با تور تایلند لحظه آخری از زیباترین کشور جنوب شرقی آسیا دیدن کنید و شهرهای زیبای بانکوک، پوکت و پاتایا تایلند را ببینید.
تایلند و مردم شگفت انگیز آن
من تعطیلات کریسمس شگفت انگیزی را داشتم، به همراه دوستم پوکت سفر نموده و در این سفر سری به مادر و برادر وی زدیم. ما در سواحل زیبای این منطقه استراحت نموده و در دریا به شنا و غواصی پرداختیم که تجربه ای عالی محسوب می شد. ما قرار بود در عصر روز 26 دسامبر، این جزیره را ترک کنیم و به همین علت تصمیم گرفتیم آن روز پس از صرف صبحانه برای آخرین بار تنی به آب زده و در دریا شنا کنیم. در ابتدا به همراه مادر دوستم به یک دفتر مسافرتی رفته و وی برنامه سفر خود برای فردا به (Koh Phi Phi) و اقامت یک هفته ای در این محل را تنظیم کرد. بلیط ها رزرو شده و سپس ما، وی را به همراه مسئول آژانس مسافرتی که در حال گفت وگو با یکدیگر بودند ترک نموده و به ساحل رفتیم.
وقتی به ساحل رسیدیم، صحنه ای غیر عادی و عجیب در برابر ما بود، آب دریا به میزان ای عقب رفته بود که اصلا با شرایط دیروز قابل مقایسه نبوده و خط ساحلی بسیار دورتر از حالت عادی قرار داشت. اگر چه این موضوع برای ما بسیار عجیب بود؛ اما آن را به عنوان خطر محسوب ننموده و فکر کردیم امروز شرایط جزر دریا بیشتر بوده است. به همراه دوستم از صخره ای که در مجاورت ساحل قرار داشت، بالا رفته و سعی کردیم از ارتفاع بیشتری، این چشم انداز شگفت انگیز و عقب نشینی بسیار زیاد دریا را مشاهده کنیم. اکنون که به آن روز فکر می کنم، واقعا خدا را شاکر هستم که این کار را انجام دادیم، وگرنه قطعا ما هم در بین کشته شدگان بودیم.
من تصمیم داشتم برای برداشتن حوله ام به ساحل برگردم و در اینجا ناگهان آب تا حد زیادی بالا آمده و تا مچ پای مرا فرا گرفت و در پی آن یک موج نسبتا بزرگ تر به من برخورد کرد. به نظرم این دو موج، نشانه های اولیه سونامی بودند که به ما اخطار دادند که از منطقه فرار کنیم و طبیعتا ما نیز آن را جدی گرفته و به سرعت ساحل را ترک کردیم. امروزه می دانم که ما بسیار خوش شانس بودیم که در آن روز خاص در ساحل (Karon) بودیم. در این ساحل یک جهت منحنی از جاده به سمت پائین آمده و شما برای رسیدن به ساحل باید از جهتی سرپائینی به سمت ساحل حرکت کنید و در حقیقت بین جاده و ساحل، اختلاف ارتفاع قابل توجهی وجود دارد. ما به سمت پل دویدیم و صداهای مهیبی از پشت سر ما به گوش می رسید. من دوستم را گم نموده بودم و لحظه ای برگشتم تا عقب را نگاه کنم اما دو تایلندی که آن ها هم مثل ما در حال فرار بودند، مرا به جلو هل داده و فریاد کشیدند که فقط به دویدن ادامه بده. وقتی به پل رسیدم، دیواره بزرگی از آب را دیدم که به سمت ساحل می آمد و من با اینکه روی پل قرار داشتم، تا گردن در آب فرو رفته و البته شرایط در جایی که ما قرار داشتیم به علت مرتفع بودن منطقه، بهتر بود و ما توانستیم خود را روی پل نگه داریم. من دوستم را گم نموده بودم و هر چه به اطراف نگاه می کردم، نشانی از وی دیده نمی شد و شرایط غیر عادی اطراف که علت آن را درک نمی کردم و بعلاوه گم شدن دوستم که نمی دانستم چه بلایی بر سرش آمده است، سبب شده بود تا لحظاتی پر از استرس و نگرانی را پشت سر بگذارم. من روی جاده ایستاده بودم و با صدای بلند دوستم را صدا نموده و آنقدر گیج و وحشت زده بودم که نمی دانستم دقیقا باید چه کاری انجام دهم؟ در آن لحظات فکر می کردم که چگونه می توانم برای مادر وی شرح بدهم که چه اتفاقی افتاده است؟
منبع: الی گشت